مقصدِ امروزمان باغ جهان نمایِ شیراز است، همان بهشتِ برین، همان ثروتِ ملی خفته در شیراز. با شیرازروم همراه باشید.
از قانونِ نیوتون و قواعدِ فیثاغورث که بگذریم، از جدیدترین شاهکار های گوگل که صرف نظر کنیم و فاکتور بگیریم از ناب ترین افتخاراتِ سامسونگ، اعتراف می کنیم زندگی خلاصه می شود در قدم زدن های آهسته، در لذت بردن از زیبایی هایی که پیرامونمان خیمه زده اند.
هرچقدر هم اهل تلاش های نافرجام و دویدن های پیوسته باشیم، گاهی لازم است چرتکه هایمان را کنار بگذاریم، بیخیالِ اخبار خاورمیانه و سونامی جهان شویم و همراه گردیم با طبیعتی که کارش را گویا خوب بلد است.
بیایید لپ تاپ هایمان را ببندیم، لحظه ای تمامِ وسایل هوشمند زندگی را بگذاریم در بغچه ای و پنهانش کنیم در پستویِ قدیمی ترین کمدِ خانه و راهی باغِ جهان نما شویم، درّ گرانی که در صدف شیراز سکنی گزیده.
هرآنچه لازم است از باغِ جهان نمایِ شیراز بدانیم
شمالِ شرقی شیراز، مقرّ باغ جهان نما
باز هم پایِ یک باغ ایرانی در میان است. باغی که ادعا می کنند ارمغانِ قوم، آل مظفر و آل اینجوست.
می گویند باغِ جهان نما از زیباترین های شیراز است، برای این که صحه بگذاریم بر این گفته، چنگ می زنیم به تاریخ. بزرگ ترین تاریخ نویس عهدِ تیموری که نامش ابن عربشاه است، در نوشته هایش (در کتاب عجایب المقدور) باغِ جهان نما را بنایی تمام عیار معرفی می کند و آن را زینت الدنیا لقب می دهد، همین یک جمله کافی است تا دریابیم باغِ جهان نما یک سر و گردن از رقیبانش بالاتر بوده است.
یادمان باشد سخنانِ ابن عربشاه به سال ها پیش بر می گردد، قبل از آن که تیمور گورکانی شمشیر به دست راهی شیراز شود و همه جا را به خاک و خون بکشد. ناگفته پیداست عظمت و جلالِ باغ جهان نما آن زمان پررنگ تر بوده است. با این حال زمانی که تیمور گورکانی بر تختِ پادشاهی نشست، این باغ را در کانونِ نگاهش گذاشت و آن چنان شیفته زیبایی اش شد که دستور داد مشابهش را در سمرقند هم بنا کنند.
وقتی کریم خان زند حجت را تمام می کند
زندیه معمارِ باغ جهان نما
پیرامونِ باغ جهان نما صحبت می کنیم، همان باغی که معروف است به دیوار هایِ کج. هشت سالی است که باغ جهان نما با رویِ گشاده آغوش پُر مهرش را باز کرده تا سرازیر شویم به سویش و چند صباحی را مهمانش باشیم.
باغِ جهان نما، در خلالِ گذرِ زمان، گاه ویران شد و گاه آباد گردید. زندیه آخرین قومی بود که این باغ را تکاند و رسالتِ مرمتش را با جان و دل پذیرفت. کریم خان زند که گویا اهل دل بوده و علاقمند به هنر، سودایِ ساخت عمارت در سر می پروراند و همین شد که دستور داد در دلِ باغ عمارتی بسازند تا از این نظر هم تُهی نباشد و کمالش به اوج برسد.
وارد باغِ جهان نما می شویم
درخت کاج سبز می شود و سرو به استقبالمان می آید
اگر بخواهیم با اعداد و ارقام دست به یقه شویم باید بگوییم این باغ مساحتی دارد به اندازه 4 هزار متر مربع. در همسایگی حافظ است و در جوارِ دروازه قرآن. نکته ای که می توان آن را به فال نیک گرفت و در بحبوحه سفر به باغِ جهان نما، تفألی به حافظ زد و سراغی از دروازه قرآن گرفت. ناگفته نماند مرکز اسناد و کتابخانه ملی نیز بساطش را کنارِ باغ جهان نما پهن کرده است.
خیابان های منتهی به این باغ، محصورند در درختانی که گویا با شیراز پیوند ناگسستنی دارند. کافی است پا بگذاریم به صحنِ باغ جهان نما تا درختان کاج سراسیمه به استقبالمان بیایند و سرو های کهن فرش قرمز پهن کنند برایمان. زیبایی هایش به همین جا ختم نمی شود، باغِ جهان نما مستور است در شمشاد و غرق است در بنفشه هایی که پنجه در پنجه رز های هفت رنگ رخ نمایی می کنند. در قیل و قال بنفشه ها و اطلسی ها، این گل های داوودی هستند که حجت را تمام کرده و مُهر زیبایی می زنند پایِ این باغِ محبوب.
بخشی دیگر از باغ گره خورده با درختِ مرکبات، اگر بهار راهی باغِ جهان نما شویم، یکه تازی عطرِ بهار نارنج را از نزدیک لمس خواهیم کرد.
عمارتی از جنس آجر
نوبت به عمارتِ باغ جهان نما می رسد
سایه درختان سرو، جان می دهد برای ساعت ها نشستن و خیره شدن به زیبایی هایی که گویی خطِ پایان برایشان تعریف نشده. بهتر است از صحنِ باغ جهان نما دل بکنیم و خود را برسانیم به عمارتی که عجیب به جانمان می نشیند.
درست زمانی که کشان کشان خود را به میانه های باغ جهان نما می رسانیم جمالمان روشن می شود به عمارتی که سبکِ ایرانی را به دوش می کشد و با 8 ضلع عرض اندام می کند، عمارتی که چاشنی اش هنر است و سبک و سیاقش از نوعِ کلاه فرنگی. قومِ زندیه که گویا درصدد بوده کاری کند کارستان، این بنا را در دو طبقه بنا کرده و به حوض هایی بند زده که عیارِ باغ را به اعلا می رسانند و مُهرِ ایرانی بودن بر پیشانی باغِ جهان نما حک می کنند.
وارد عمارت می شویم، آن چه در برابر نگاهمان قد علم می کند حوزی است از جنسِ سنگ مرمر. اگر اطرافمان را زیر ذره بین ببریم چهار شاه نشین نگاهمان را می دزدند و اتاق های دو طبقه که میانشان جا خوش کرده اند، میخکوبمان می کنند. پنجره های چوبی، حسِ خانه های قدیمی را در وجودمان آبیاری می کردند اما این روز ها جایشان را بخشیده اند به پنجره هایی از جنسِ آهن که پرچمِ صلابت و اقتدار را بالا می برند. نگاهمان را به هر سو بچرخانیم،
باغِ جهان نما داستان ها برایِ روایت دارد، بنایی که از دلِ زمان های دور خود را به این جا رسانده است.
صحبتِ پایانی
باغِ جهان نما همان باغی است که به قولِ حافظ اگر نیک بنگرید سراسر زیبایی است و تماما شگفتی.
غایتِ ما در شیرازروم معرفی مهم ترین جاذبه های گردشگری شیراز است، برآنیم چراغِ راهی به دستتان دهیم تا در این سفر بی چراغ حرکت نکنید.
از قانونِ نیوتون و قواعدِ فیثاغورث که بگذریم، از جدیدترین شاهکار های گوگل که صرف نظر کنیم و فاکتور بگیریم از ناب ترین افتخاراتِ سامسونگ، اعتراف می کنیم زندگی خلاصه می شود در قدم زدن های آهسته، در لذت بردن از زیبایی هایی که پیرامونمان خیمه زده اند.
هرچقدر هم اهل تلاش های نافرجام و دویدن های پیوسته باشیم، گاهی لازم است چرتکه هایمان را کنار بگذاریم، بیخیالِ اخبار خاورمیانه و سونامی جهان شویم و همراه گردیم با طبیعتی که کارش را گویا خوب بلد است.
بیایید لپ تاپ هایمان را ببندیم، لحظه ای تمامِ وسایل هوشمند زندگی را بگذاریم در بغچه ای و پنهانش کنیم در پستویِ قدیمی ترین کمدِ خانه و راهی باغِ جهان نما شویم، درّ گرانی که در صدف شیراز سکنی گزیده.
هرآنچه لازم است از باغِ جهان نمایِ شیراز بدانیم
شمالِ شرقی شیراز، مقرّ باغ جهان نما
باز هم پایِ یک باغ ایرانی در میان است. باغی که ادعا می کنند ارمغانِ قوم، آل مظفر و آل اینجوست.
می گویند باغِ جهان نما از زیباترین های شیراز است، برای این که صحه بگذاریم بر این گفته، چنگ می زنیم به تاریخ. بزرگ ترین تاریخ نویس عهدِ تیموری که نامش ابن عربشاه است، در نوشته هایش (در کتاب عجایب المقدور) باغِ جهان نما را بنایی تمام عیار معرفی می کند و آن را زینت الدنیا لقب می دهد، همین یک جمله کافی است تا دریابیم باغِ جهان نما یک سر و گردن از رقیبانش بالاتر بوده است.
یادمان باشد سخنانِ ابن عربشاه به سال ها پیش بر می گردد، قبل از آن که تیمور گورکانی شمشیر به دست راهی شیراز شود و همه جا را به خاک و خون بکشد. ناگفته پیداست عظمت و جلالِ باغ جهان نما آن زمان پررنگ تر بوده است. با این حال زمانی که تیمور گورکانی بر تختِ پادشاهی نشست، این باغ را در کانونِ نگاهش گذاشت و آن چنان شیفته زیبایی اش شد که دستور داد مشابهش را در سمرقند هم بنا کنند.
وقتی کریم خان زند حجت را تمام می کند
زندیه معمارِ باغ جهان نما
پیرامونِ باغ جهان نما صحبت می کنیم، همان باغی که معروف است به دیوار هایِ کج. هشت سالی است که باغ جهان نما با رویِ گشاده آغوش پُر مهرش را باز کرده تا سرازیر شویم به سویش و چند صباحی را مهمانش باشیم.
باغِ جهان نما، در خلالِ گذرِ زمان، گاه ویران شد و گاه آباد گردید. زندیه آخرین قومی بود که این باغ را تکاند و رسالتِ مرمتش را با جان و دل پذیرفت. کریم خان زند که گویا اهل دل بوده و علاقمند به هنر، سودایِ ساخت عمارت در سر می پروراند و همین شد که دستور داد در دلِ باغ عمارتی بسازند تا از این نظر هم تُهی نباشد و کمالش به اوج برسد.
وارد باغِ جهان نما می شویم
درخت کاج سبز می شود و سرو به استقبالمان می آید
اگر بخواهیم با اعداد و ارقام دست به یقه شویم باید بگوییم این باغ مساحتی دارد به اندازه 4 هزار متر مربع. در همسایگی حافظ است و در جوارِ دروازه قرآن. نکته ای که می توان آن را به فال نیک گرفت و در بحبوحه سفر به باغِ جهان نما، تفألی به حافظ زد و سراغی از دروازه قرآن گرفت. ناگفته نماند مرکز اسناد و کتابخانه ملی نیز بساطش را کنارِ باغ جهان نما پهن کرده است.
خیابان های منتهی به این باغ، محصورند در درختانی که گویا با شیراز پیوند ناگسستنی دارند. کافی است پا بگذاریم به صحنِ باغ جهان نما تا درختان کاج سراسیمه به استقبالمان بیایند و سرو های کهن فرش قرمز پهن کنند برایمان. زیبایی هایش به همین جا ختم نمی شود، باغِ جهان نما مستور است در شمشاد و غرق است در بنفشه هایی که پنجه در پنجه رز های هفت رنگ رخ نمایی می کنند. در قیل و قال بنفشه ها و اطلسی ها، این گل های داوودی هستند که حجت را تمام کرده و مُهر زیبایی می زنند پایِ این باغِ محبوب.
بخشی دیگر از باغ گره خورده با درختِ مرکبات، اگر بهار راهی باغِ جهان نما شویم، یکه تازی عطرِ بهار نارنج را از نزدیک لمس خواهیم کرد.
عمارتی از جنس آجر
نوبت به عمارتِ باغ جهان نما می رسد
سایه درختان سرو، جان می دهد برای ساعت ها نشستن و خیره شدن به زیبایی هایی که گویی خطِ پایان برایشان تعریف نشده. بهتر است از صحنِ باغ جهان نما دل بکنیم و خود را برسانیم به عمارتی که عجیب به جانمان می نشیند.
درست زمانی که کشان کشان خود را به میانه های باغ جهان نما می رسانیم جمالمان روشن می شود به عمارتی که سبکِ ایرانی را به دوش می کشد و با 8 ضلع عرض اندام می کند، عمارتی که چاشنی اش هنر است و سبک و سیاقش از نوعِ کلاه فرنگی. قومِ زندیه که گویا درصدد بوده کاری کند کارستان، این بنا را در دو طبقه بنا کرده و به حوض هایی بند زده که عیارِ باغ را به اعلا می رسانند و مُهرِ ایرانی بودن بر پیشانی باغِ جهان نما حک می کنند.
وارد عمارت می شویم، آن چه در برابر نگاهمان قد علم می کند حوزی است از جنسِ سنگ مرمر. اگر اطرافمان را زیر ذره بین ببریم چهار شاه نشین نگاهمان را می دزدند و اتاق های دو طبقه که میانشان جا خوش کرده اند، میخکوبمان می کنند. پنجره های چوبی، حسِ خانه های قدیمی را در وجودمان آبیاری می کردند اما این روز ها جایشان را بخشیده اند به پنجره هایی از جنسِ آهن که پرچمِ صلابت و اقتدار را بالا می برند. نگاهمان را به هر سو بچرخانیم،
باغِ جهان نما داستان ها برایِ روایت دارد، بنایی که از دلِ زمان های دور خود را به این جا رسانده است.
صحبتِ پایانی
باغِ جهان نما همان باغی است که به قولِ حافظ اگر نیک بنگرید سراسر زیبایی است و تماما شگفتی.
غایتِ ما در شیرازروم معرفی مهم ترین جاذبه های گردشگری شیراز است، برآنیم چراغِ راهی به دستتان دهیم تا در این سفر بی چراغ حرکت نکنید.